در تاریخ ۳ آبان ۱۳۹۸، نشستی پژوهشی پیرامون « تاریخ فرهنگی روابط بینالمللی ایران معاصر و نوین» و نیز بازیگران و کنش های دیپلماتیک در این عرصه، در مرکز پژوهشی دانشگاه سوربن (پاریس ۳) برگزار شد. شماری از پژوهشگران و ایرانشناسان در این جلسه حضور داشتند. این نشست از ساعت ۸:۵۵ صبح آغاز شد. طبق اظهارات آغازین نشست، هدف از این روز مطالعاتی بررسی پیشینه روابط بینالمللی ایران در ۱۵۰ سال اخیر بوده است تا شناختی بیشتر از چگونگی ارتباط ایران با دیگر کشورها، به ویژه کشورهای اروپایی و آمریکای شمالی به دست آید. گردانندگان این مراسم آقای اُلویر باست، استاد ایرانشناسی و خانم لیلا کوچکزاده، دانشجوی مقطع پست دکتری ایرانشناسی بودند.
در بخش نخست آقای نادر نصیریمقدم استاد دانشگاه استراسبورگ به ایراد سخنرانی پیرامون روابط ایران و فرانسه در دوران مسئولیت حاج میرزا آقاسی (محمد شاه قاجار) پرداخت. طبق اظهارات وی، ایران در این مقطع تازه متوجه عقبماندگی فرهنگی، اجتماعی، علمی و سیاسیاش از اروپا می شود و میرزا آقاسی با وجود همه جهالتهای زمانهاش، بر خلاف تصویری که برخی تاریخنویسان از او ارایه کردهاند، به دنبال جبران عقبماندگیها بر می آید. هر گاه سفیری را ایران در دوران او به فرانسه میفرستاد، وی فهرستی از کتابها و دیگر دستنوشتها را در علوم مختلف به سفیر میداد تا برای ایران خریداری کند و بفرستد. او در راه افزایش روابط ایران و اروپا (به ویژه فرانسه) بسیار کوشش کرد. یکی از نکتههایی که ایشان مطرح کرد این است که از همان دوران، ایرانیها سفیران کشور را نه بر اساس میزان دانش، آگاهی و تسلط به زبان و فرهنگ کشور مورد نظر، بلکه مسایل دیگری انتخاب میکردند که این مسئله تا امروز هم به شکلی دیگر ادامه یافته است. برای نمونه سندی حقوقی را نشان داد که سفیر ایران در هلند در زمان قاجار آن را امضا کرده است. در زیر سند جناب سفیر به فارسی این چنین نوشته بود: «بنده این زبان را نمیدانم و نمیدانم در این سند چه نوشته شده است. بدون پذیرفتن هیچ مسئولیتی امضا میکنم.». این در حالی است که اعضای سفارتخانههای ایران نقش حیاتی را در رابطه ایران با اروپاییها داشتهاند. برای نمونه امضای نخستین پیماننامه باستانشناختی بین ایران و اروپاییها توسط یک سیاستمدار پیگیری و ترجمه شد، و نه یک متخصص باستانشناسی. این که چرا حکومتهای ایران کسانی را به عنوان نمایندگان کشورشان در دیگر کشورها بر میگزینند که زبان کشور مورد نظر را حتی تا اندازهای نمیدانند و با مسایل فرهنگی مردمان آن کشور کم و بیش ناآشنا هستند،خودش موضوعی است که پیشنهاد شد در آینده بر روی آن پژوهش شود.
سپس خانم داویده ترانتَکوست[۱]به بررسی روابط خارجی ایران در دوران شاه عباس اول در دوران صفوی پرداخت. در این دوران ایران سفارتخانههای متعددی را در کشورهای اروپایی تأسیس کرد تا بتواند بر نفوذ سیاسی امپراتوری عثمانی در اروپا تأثیر بگذارد. در این باره دولتهای ایتالیا آن زمان روابط جدی را با ایران صفوی آغاز کردند. شهرهای وِنیز و روم بیشترین رابطه را با ایران داشتند. رابطه این دو شهر با ایرانیان تا حدودی مورد پژوهش قرار گرفته است، اما از آنجائیکه در مورد دیگر شهرهای ایتالیا پژوهشها بسیار کم انجام شده، این پژوهش در این باره بود.
در کتابخانه دولتی فلورانس اسناد بیشماری از رابطه سیاسی و اقتصادی دولت دوک بزرگ توسکان (حاکم این شهر بین سالهای ۱۵۸۷ تا ۱۶۷۰ میلادی) و ایران آن زمان موجود است. با بررسی این نامهها و دیگر اسناد حقوقی موجود از این دوران میتوانیم به برخی از ریشههای مسایل رابطه ایران و اروپاییها پیببریم. سخنرانی خانم ترانتَکوست بیشتر به روابط سیاسی دولت ایران با حاکمان فلورانس اختصاص داشت. به گفته خانم ترانتَکوست در پرسش و پاسخ آخر سخنرانی، فرانسه همیشه، حتی از زمان قاجار، تلاش کرده است که نقش میانجی یا واسطه را بین اروپا و کشورهای آسیایی، به ویژه ایران، بازی کند. اما پژوهشها و مطالعات شخصی وی نشان میدهد که فرانسه در این میانجیگری هیچ گاه بیطرف نبوده است و معمولا بین انگلستان، روسیه و ایران، بیشتر طرف روسها را گرفته است.
در بخش دوم نشست که ساعت ۱۱:۱۵ صبح و پس از استراحت ۱۵ دقیقهای بود، آقای الویر باست و خانم لیلا کوچکزاده سخنرانی کردند. آقای دیوید معتدل به دلیل مشکلاتی نتواست به پاریس بیاید. دبیر این بخش از نشست آقای جان کایگِر[۲]، استاد روابط بینالملل دانشگاه کمبریج انگلستان بود. موضوع سخنرانی آقای باست پیرامون اهمیت افراد و فردگرایی در دیپلماسی ایرانی و سیاست خارجی ایران از زمان قاجار تا کنون بود. ایشان به مفهوم «عامل دیپلماتیک»[۳]مطرح شده توسط خانم ربکا آدلرنیسن[۴]که در کتاب «دستنامه دیپلماسی»[۵](چاپ ۱۳۹۵ خ / ۲۰۱۶ م) آمده است، اشاره کرد. به گفته وی پژوهشهای موجود حاکی از آن است که دستگاه دیپلماسی ایران، از دوران قاجار و حتی امروز نیز از نظر ساختاری به قوت کشورهای اروپایی و آمریکای شمالی نیست. برای همین هم نقش افراد در آن بسیار پررنگتر از ساختار است. در بیشتر کشورهای اروپای غربی و آمریکای شمالی، تصمیمات و عملکرد سیاسی پیرو ماهها کار فکری گروهی و مشورت انجام میشود، گر چه گاهی نیز تصمیمات فردی دارای اهمیت میشود. در واقع تصمیمات اعلام شده یا گفتههای وزیر خارجه کشورهای اروپای غربی معمولا نتیجه ماهها یا شاید چند سال فرآیند تصمیمگیری در ساختار حکومت است، نه تصمیمی که در زمانی کوتاه یک یا چند نفر معدود بگیرند. اما در دستگاه دیپلماسی ایران تصمیمات فردی خاص در زمان و مکانی خاص یا عامل انسانی[۶]بیشتر از تصمیمی که در فرآیندی بلندمدت و گروهی گرفته شده است، تأثیرگذار است. بنابراین پژوهش بر روی بر افراد تصمیمساز در دستگاه دیپلماسی ایران، بیشتر از پژوهش بر کل ساختار دستگاه دیپلماسی ایران اهمیت دارد.
وی برای این مسئله سه مطالعه موردی را شرح داد: برای نمونه پس از جنگ جهانی دوم، شوروی تلاش کرد که از نبود حاکمیت ملی قدرتمند در ایران سوء استفاده کرده و امتیازات بیشماری را از ایران بگیرد. اما درایت فردی «حسین علا» موجب شد که این اتفاق نیافتد. دلیل این موفقیت ناشی از کارگروهی یا سیاست نظام حاکم نبود، بلکه درایت و وطندوستی همان فرد خاص بود که این نتیجه را برای یک کشور به همراه داشت. مثال دیگر درباره «عبدالحسین تمیورتاش» و شرکت نفتی ایران و بریتانیا بود. در پایان سخنرانی تصویری از حسین علا در کنار نمایندگان قدرتهای آن روز جهان و تصویری از آقای ظریف در کنار نمایندگان قدرت امروز جهان در زمان امضای برجام آورده بودند. تحلیل زبان بدن این دو تصویر در نشست نشان میداد که در هر دو مورد نمایندگان ایران خودشان را تنها و در جایگاه مظلوم میبینند. ایران هنوز هم در یافتن همپیمانان قدرتمند در جهان دچار مشکل است. به گفته ایشان، آقای ظریف هم در شرایطی که بسیاری از فشارهای داخلی و خارجی مخالف هر گونه توافق یا مذاکرهای با قدرتهای جهانی بر سر مسایل هستهای بودند، توانست با عملکرد فردیاش اروپاییها را ترغیب به انجام توافق کند، کاری که نمایندگان قبلی دیپلماسی ایران، با وجود همان دستگاه دیپلماسی، نتوانستند انجام دهند.
به بیان دیگر، تیم دیپلماسی بسیاری از کشورهای اروپای غربی مانند تیم ورزشی است که تمام اعضای تیم نسبتا قوی و متحدهستند و با تغییر در ترکیب آن تیم، باز هم تیم کارکرد خودش را حفظ میکند. دیپلماسی ایران مانند تیم ورزشی است که بدون وجود ستاره و قهرمان و عملکرد فردی او نتیجهای نخواهد گرفت. در صورتی که ستاره تیم نباشد، باقی تیم احتمالا عملکرد قوی نخواهد داشت و نتیجه خوبی از گفتگوهای سیاسی نصیبشان نمیشود. میزان فردگرایی در دستگاه دیپلماسی ایران بیشتر از کشورهای غربی است. در پایان پیشنهاد شد که پژوهشهای بیشتری بر روی شخصیتهای تأثیرگذار در سیاست خارجی ایران انجام شود، تا ساختار خود دستگاه سیاسی به عنوان یک مجموعه کلی. در جلسه پرسش و پاسخ پس از نشست مطرح شد که ایرانیان پس از دو بار شکست در برابر روسیه و تجزیه بخشهایی از کشورشان، بسیار از نظر ملی تحقیر شده و برای همین تمام امیدشان را به اروپا بسته بودند تا شاید از این طریق به دانش و فناوری روز دست یابند. اما پس از شکست روسیه در برابر ژاپن در سال ۱۲۸۴ خ / ۱۹۰۵ م، ایرانیان متوجه شدند که باید به دنبال دانش و توسعه در آسیا نیز باشند. شکست روسیه در برابر ژاپن به ایرانیان امید داد که آنها نیز میتوانند در برابر قدرتهای جهانی از خود دفاع کنند.
سپس خانم کوچکزاده در مورد پژوهش خود پیرامون یکی از چهره های شاخص سیاست خارجی ایران به نام ارفعالدوله سخنرانی کرد. در اوایل سده ۱۹ میلادی، با وجود آن که ایران از نظر سیاسی کشوری ضعیف به شمار میآمد، اما به عنوان تنها و نخستین کشور اسلامی در بسیاری از مجمعهای جهانی عضو و پذیرفته شده بود، از جمله در جامعه ملل[۷]. پژوهش ایشان پیرامون نقش آقای ارفعالدوله به عنوان نخستین نماینده رسمی ایران در جامعه ملل بود. او با دیدن شرایط تهدیدآمیز جهانی، با درایت مانع از شکلگیری جنگ در ایران شد. او با سخنان و عملکردش در صحنههای جهانی از استعمار بیشتر کشور در برخی عرصهها جلوگیری کرد و نقش مهمی را در دادن اعتبار بین المللی به ایران بازی کرد. آن هم در شرایطی که دستگاه سیاست خارجی ایران، انسجام و یکپارچگی لازم برای رویارویی با مشکلات آن زمان بینالمللی را نداشت.
پس از نهار بخش سوم نشست ساعت ۲:۳۰ بعد از ظهر برگزار شد. دبیر این بخش خانم لورانس بادِل[۸] بود. سخنرانان آقایان اِتیین پیرا[۹]، توماس بِدرِده[۱۰] و رهام الوندی بودند. آقای پیرا پژوهشی پیرامون چگونگی عملکرد شبکه کنسولی ایران در شوروی سابق انجام داده بود. این پژوهش از این نظر مهم است که در آن زمان ایران همپیمان آمریکا، ولی رقیب یا مخالف شوروی کمونیستی بود. یکی از هدفهای آن شناخت بیشتر روشهای عملکرد وزارت خارجه و سفارتخانههای ایران در کشورهایی است که ایران با آنها روابط پرتنشی یا غیردوستانهای دارد. رابطه ایران و شوروی درزمان جنگ سرد بسیار مهم بود. این پژوهش همچنین به فرآیند مهاجرت ایرانیان به شوروی پس از جنگ جهانی دوم و نقش این مهاجران در عملکرد سفارتخانههای ایران در شوروی میپردازد. همچنین بررسی میکند که چگونه روند مهاجرت ایرانیها به کشورهای بلوک شرق بر نوع رابطه ایران و شوروی تأثیر گذاشت. از جمله نکات مطرح شده در این سخنرانی: ۱) در حدود دهه ۱۹۴۰ شبکه کنسولی ایران در منطقه قفقاز به طور کامل بسته شد، ولی ایران تلاش کرد آن را احیا کند. ۲) رادیو پیک ایران با بودجه شوروی ابتدا برای ایرانیان ساکن شوروی و سپس خود ایرانیان داخل ایران برنامه پخش میکرد. هدف این رادیو به چالش کشیدن حکومت شاه بود. از آن جایی که آنتندهی این رادیو در همه مناطق ایران خوب نبود، پیشنهاد شد که آنتنی بزرگ در دریای سیاه برای این منظور نصب شود که با مخالفت روبهرو شد. ۳) ایران در زمان حضور شوروی، خواستار ایجاد خدمات کنسولی در عراق شد. یکی از اهداف ایران نفوذ سیاسی در آن منطقه بود. این مسئله برای بررسی ریشههای نفوذ سیاسی ایران در عراق امروز هم کارآمد است.
سخنرانی آقای بِدرِده پیرامون پژوهش وی بر روی نقش باقر کاظمی (۱۲۷۰-۱۳۵۵ خورشیدی)، چهره دیگر وزارت خارجه ایران، بود. وی سفیر ایران در افغانستان، عراق، ترکیه و فرانسه، و همچنین وزیر خارجه ایران در دو دولت متختلف در زمان پهلوی بود. این پژوهش به بررسی «جغرافیای ذهنی»[۱۱]آقای کاظمی و نقش آن در روابطش با کشورهای همسایه ایران میپردازد. برای درک بهتر این موضوع زندگینامه، اسناد سیاسی، یادداشتهای شخصی، فرآیندهای تحصیلی، و محیط فرهنگی که وی در آن بزرگ شد نیز مورد تحلیل قرار گرفته است. او به ایجاد مرزهای محکم و به دقت تعیین شده برای ایران اعتقاد داشت و از جمله مذاکرهکنندگان قرارداد سعدآباد در ژوئیه ۱۹۳۷ برای تعیین مرز با عراق بود.
سخنرانی بعدی مربوط به پژوهشی پیرامون ریشههای حقوق بشری انقلاب ۱۳۵۷ در ایران بود. در این پژوهش رهام الوندی، استاد دانشکده اقتصاد و علوم سیاسی لندن، به بررسی موضوع حقوق بشر در دوران محمدرضا شاه پهلوی پرداخت. به گفته او شاه ایران پس از مطرح شدن مسئله حقوق بشر در سازمان ملل متحد، نسخهای از منشور کوروش را تهیه کرد و به آن جا هدیه کرد. هدف او این بود که نشان دهد ایرانیها خود پیشگام حقوق بشر بودهاند، اما کشورهای قدرتمند این را نپذیرفتند. دلیل اصلی آن، عملکرد شاه در درون کشور بود. بحث ایجاد انقلاب در ایران را نخستین بار تودهای ها و کمونیستها و دانشجویان چپگرا مطرح کردند. ملیگراها و مذهبیها ابتدا بیشتر دنبال اصلاحات در کشور بودند و بعدها به سمت انقلاب تغییر مسیر دادند. پژوهشهای صورت گرفته برروی آن دوران نشان میدهد که چپگراها و کمونیستها دو رویکرد متفاوت را در داخل و خارج ایران دنبال میکردند. در خارج از ایران، بحثهای آنها برای بد جلوه دادن شاه بیشتر محور مسایل حقوق بشری بود. شاه بیشتر تأکید داشت که حقوق بشر به معنای مبازره با بردهداری و استعمار سیاسی و اقتصادی کشورهاست و از پذیرش خفقان سیاسی ایجاد شده در ایران به عنوان یک مشکل حقوق بشری سر باز میزد. همین امر نقطه ضعفی برای او شد. در سفر شاه به آمریکا، دانشجویان معترض باعث شدند که گاز اشکآور در کنار کاخ سفید زده شود و به محل سخنرانی برسد. زمانی که به دلیل گاز اشکآور، تصویر شاه در حال گریه در کنار رییس جمهور آمریکا در همه جا پخش شد، این پایان هیبت و کاریزمای شاه به عنوان شخص اول مملکت بود. انقلابیها از این تصویر بسیار سود بردند. طبق اظهارات وی، بخشی از مشکلات حقوق بشری امروز نیز جمهوری اسلامی نیز از دوران شاه به ارث برده شده است. این مشکلات بیشتر ریشه در جامعه سنّتی ایران دارد و ناشی از به روز نشدن شرایط اجتماعی و سیاسی ایران با توجه به تغییرات روز جهان است.
پس از ۱۰ دقیقه استراحت، بخش چهارم نشست حوالی ساعت ۴:۲۰ آغاز شد. دبیر این نشست آقای برنارد هورکات بود. سخنرانان آقای کریستوف بِرگِرون[۱۲]و خانم ویندی رمضان - آلبان[۱۳] بودند. آقای بِرگرون به بررسی روابط ایران و استان کِبک کانادا پرداخته بود. این رابطه از سال ۱۳۵۳ در زمان امیر عباس هویدا آغاز شد. ایران و این استان در حوزههای آموزش، اقتصاد، صنعت، کشاورزی و فرهنگی تفاهمنامه همکاری امضا کردند. هدف ایران از ایجاد رابطه با این استان کانادا در زمانی که بیشترین مشکل را با دولت مرکزی کانادا داشت، موضوع بررسی این پژوهش بود.
سپس خانم رمضان – آلبان در پژوهشی به بررسی نحوه عملکرد جواد ظریف در دولت نخست آقای روحانی پرداخت. این که چگونه آنها تلاش کردند بسیاری از روابط تیره شده با اروپا، که ناشی از عملکرد دوره محمود احمدی نژاد بود، را در زمانی کوتاه جبران کنند. این که چگونه موفق شدند روابط را تا حدی قوی کنند که بتوانند سر مسئله مهم هستهای به توافقی دست یابند.
در این سخنرانی مطرح شد که دستگاه جدید دیپلماسی ایران متوجه شده است که با لبخند زدن و نشان دادن چهره خندان راحتتر میتواند اهداف جمهوری اسلامی را در اروپا دنبال کند، تا نشان دادن چهره محکم و خشنتر دوران قبل. ذات برخی از خواستهها و اهداف ایران تغییری نکرده است، بلکه روش و رویکردش در مواجه با مسایل عوض شده است. بر خلاف سالهای گذشته که جمهوری اسلامی اهمیت زیادی به افکار عمومی جهان در بیان دیدگاههایش نمیداد، به ویژه در دوران احمدینژاد، امروزه دیدگاه مردمان جهان و اروپا به ایران برای مسئولان جدید دیپلماسی جمهوری اسلامی کمی مهمتر شده است.
در پایان نشست میزگردی با حضور یان ریشار، برنارد هورکات، جان کایگِر، لورانس بادل و الکساندر کازرونی برگزار شد. از دیگر حاضران این جلسه خانم کووان، از مسئولان فعلی سفارت ایالات متحده در پاریس و سفیر سابق ایالات متحده در ایتالیا و خانم معصومه افجه ای کنسول سوم سفارت ایران در پاریس بودند. البته هر دو نفر به عنوان شرکتکننده، نه سخنران در نشست پژوهشی بودند.
نظر شما